ولایتفقیه و ولایت سفیه!
اشاره:
اما نگاه من به ایران، نگاه یک منتقد و نگاه کسی است که در آنجا چیزی را میبیند که دوست داشت برای کشور و وطن خود ببیند؛ از جمله برپایی اسلام و شوکت آن در همه حال...
ایران را ندیدهام و کسی را در آنجا نمیشناسم؛ رویدادهای ایران را با چشم خود ندیدهام، اما آن را از میان اخبار و چیزهایی که دربارة سیاست و ادب و فکر و اندیشة آنجا نوشته شده و آنچه مخالفان و منتقدان آن گفتهاند، پیگیری کردهام؛ خصوصاً دربارة موضع ایران نسبت به فلسطین اشغالی! و این اخبار و تحلیلها، کمترین حد لازم برای شناخت و تحلیل ایران را به من داده است.
شاید اولین و بارزترین مسئلهای که مخالفین ایران بهعنوان یک نقطه ضعف مطرح میکنند، "ولایت فقیه " باشد که اساس نظام سیاسی و اداری ایران را تشکیل میدهد. آنان ولایت فقیه و "دولت دینی " را یک ابزار مؤثر در اعمال قدرت و سرکوب افراد و مجامع میشناسند.
میخواهم مستقیماً بگویم که: اسلام، در واقع، چیزی به نام دولت دینی، به مفهوم مسیحی و یهودی نمیشناسد! دولت اسلامی، اولین حکومت دینی بر روی زمین بوده که عالم دینی به خاطر جایگاهش یا صاحب قدرتی به خاطر نفوذش تحکم نمیکند، بلکه دولتی است که همة انسانها را مسئول میداند که حسابش هم با خداست. صاحب قدرت نیز خادم مسلمانان بهشمار میآید و در حاکمیت اسلام، جواز حرمت یا چشمپوشی بیجا نیست. و شیعه ـ چه در فِرَق باطنگرا و چه ظاهرگرا ـ حکمرانی با ظلم یا چشمپوشی بیجا بر هیچکس را نمیپذیرد... پس فقیه در این جایگاه، رهبر و برپادارندة اوامر شریعت است و حتی اگر در جایگاه رهبری انقلاب باشد، مصون از نقد نیست؛ چنانچه آیتالله منتظری (مخالف مشهور) از او انتقاد میکند و روش سیاسی او را نفی کرده و حتی خواستار اخراج وی میگردد! آیا این امر در حکومت عربهای قائد ممکن است؟!
فقیه در مکتب تشیع، یک رهبرِ مردمیِ حقیقی است؛ چرا که در منش و سادگی و زهد و فروتنی، مانند سایر مردم است.
فقیه شیعه، عنصری زنده و پرتحرک است که ملت را به سوی عمل و جهتی که خدمت به دین است، تشویق میکند و شاید این عامل، پشتوانة ایثار مال و جان ملت ایران در مبارزه با نظام شاهنشاهیِ وحشی و ساواک و سیاستهای ذلیلانه در مقابل صهیونیستها و مؤسسات مسیحیِ استعماریِ وابسته به آمریکا بود.
ولایتفقیه، به ارتباط میان رهبران و محرومان، حوزهها و مساجد، مجامع متصدی امور و مردم، و گفتوگوی گسترده میان آنها معتقد است. جوهر ولایتفقیه در اندیشة اسلامی اهل سنت، به معنای مخالفت با منکر و نفی ظلم است؛ حتی اگر نتیجة آن قطع شدن سر از پشت باشد (برای نمونه، ماجرای عالم فقیه، سعید بن جبیر را بخوانید.) فقیه در این منظر، باید قدرت خویش را برای دفاع از ضعفا و فقرا و مظلومان بهکار گیرد. فقیه سنی میتواند مقابل حاکم ظالم بایستد و جلوی طغیان او را بگیرد؛ چنانچه در این مورد، مثالهای بسیار تاریخیِ نزدیک و دور وجود دارد و برخی علمای سنی در برابر ظلم یا طغیان برخی ممالک تحت سلطة عثمانیان چنان کردند.
شکی نیست که ولایت فقیه در ایران، یک مبنای سیاسی را وضع کرده که صرف نظر از معایبش، آن را بسیار بهتر از ولایت سَفیه در بیشتر دوَل عربی ما قرار داده است!
ایران تحت امر ولایتفقیه توانسته است به تعداد قابل توجهی از متخصصان در علوم مختلف دست یابد؛ جنگ نابودگری را که هشت سال در مقابل عراق و بسیاری از دوَل عربی و آمریکا و غرب بود، پشت سر بگذارد و تحریمهای اقتصادی مداوم غرب از زمان پیروزی انقلاب تا کنون را بشکند! همچنین توانسته است تا در سایة جنگ و تحریم، صنایعی قوی و کشاورزی پرثمری ایجاد کند و در بسیاری از محصولات به خودکفایی دست یابد که اولین آنها گندم بوده است. برتری زن ایرانی نیز در عرصههای مختلف قابل مشاهده است؛ از جمله در عرصة سیاسی و امور کشوری، آن هم با حفظ ارزشها و اخلاقیات اسلامی و از اینها مهمتر اینکه نیروهای نظامی ایران به خلاقیتی چشمگیر در ساخت ادوات جنگی زمینی و دریایی و هوایی دست یافتهاند؛ علاوه بر اینها پرتاب ماهواره به فضا و تکمیل همة این دستاوردها با غنیسازی اورانیوم صورت گرفته است.
ملت ایران در سایة ولایتفقیه، از ملل شیوخی که علمی جز علوم دینی نمیدانند، نیست. این ملت، ملت زندهای است که راه خود را با علم و معرفتی که پشتیبان آن ایمان است ـ آن اعتقاد هر چه باشد ـ به خوبی دریافته و نشانة آن را نیز در هزاران شهیدی که در میادین جنگ به خاطر مقاومت در برابر استبداد و رویارویی با دشمنان تقدیم کرده است، میتوان یافت. و این است که رقابت جدی بعد از انتخابات ریاست جمهوری خردادماه 1388 را بهعنوان جزئی از زندهبودن این ملت و انقلابیگری دائمی آنان برای جستوجوی عدالت و اصلاحات قرار داد که مانع کوتاهآمدن انقلابیون در مقابل قدرت و غرق شدن در فساد میشود.
در مقابل ولایتفقیه، "ولایت سفیه " در برخی کشورهای عربی است، و آن قراردادن موانعی میان مردم و والیان است که سفهای عاجز را در جایگاه خدا و مردم را در جایگاه موجوداتی قرار میدهد که هیچ آینده و ارزشی ندارند!
سفاهت در مفهوم لغوی خود، شامل بسیاری از مفاهیم، از جمله زبونی، جهالت، بزدلی، فریب و انحراف و... است و سفاهت در مفهوم سیاسی خود، از آن مفاهیم فاصلة زیادی ندارد! او هیچ چیز از دین و دنیا و خلقت و کرامت بشری و وطن نمیداند؛ با قدرت آهن و آتش و افترا حکم میراند؛ در مقابل صهیونیستها و صلیبیان ظالم سَر خَم میکند و در مصرف ارزشمندترین میراثهای فرهنگی و مادی وطن، خیانت میکند!
ولایت سفیه، انسانیت را از هموطنان خود سلب میکند و آنها را به تکه گوشتهای مطیع امر سفیه تبدیل میکند که در هر سطحی که باشد برای او شعار بدهد و با فساد نزدیکان و یاران او همزیستی کند! حتی اگر اجازه دهند چون سگان، پارس کند!
ولایت سفیه، بیگانگان را در جایگاهی بالاتر از هموطنان خود قرار میدهد و در استحقاق بخشیهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آنان افراط میکند.
به ولایت سفیه نگاه کن که چگونه نیازهای مردم از سوزن تا موشک را که معمولاً نیازی هم به آن ندارند، وارد میکند و آنچه از صنایع و مؤسسات دارد، میفروشد و زمینها را به ویژهخواران و فرصتطلبان میبخشد و درهای کشورش را به روی دشمنان و کینهتوزان میگشاید؛ در حالیکه آن را بر روی برخی هموطنان مخالف خود بسته است و حتی پس از مرگشان نیز از آنها نمیگذرد و اجازة دفن آنها در کشور خودشان را هم نمیدهد!
و بیندیش که چگونه با وارد کردن گندم سمی بهدست کلاهبرداران، برای مردم بدبخت(!) زندگی را در کشورشان به باد شرطبندی میدهند؛ در حالیکه همة شرایط و لوازم کاشت و برداشت گندم مورد نیاز و سایر محصولات کشاورزی و میوهها و سبزیجات برایشان وجود دارد، اما ولایت سفیه چیزی جز تحقیر ملتش و ضربه زدن به او با نان مسموم را نمیشناسد!
و بیندیش که چگونه "زبونی " به انتخاب استراتژیک ولایت سفیه بدل شد، در حالیکه دشمن صهیونیست در همة زمینهها و روز به روز، بر قدرت و درندهخویی و دشمنی خود افزوده است و سفها فقط به نمایشهای تلویزیونی نیروهای نظامی و امنیتی و ارتش ملی بسنده کردهاند!
فرق بسیار بزرگی است میان ولیّ فقیهی که خود را به مردم نزدیک میکند، حتی اگر موافق او نباشند، با ولایت سفیهی که خود را به دزدها و فرصتطلبان و دروغگویان و منافقین و پیمانشکنان و بوقهای تزویر و قلمهای تزویر و شبکههای تزویر نزدیک میکند!
ولایت سفیه حق ندارد ولایتفقیه را ملامت کند، مگر اینکه تغییر کند و نمونة اسلامی وطنی قوی و آزاده را نمایش دهد که در مقابل واشنگتن تعظیم نمیکند، بلکه در مقابل خداوند واحد، سر تعظیم فرود میآورد...
تا آن زمان، از خداوند بخشش و سلامتی را آرزومندیم!
نویسنده:دکتر حلمی محمد القاعود
منبع: ماهنامه امتداد شماره52
نظر |